ما مردهای ایرانی موقع رانندگی :
- اگر کسی بکشه روی ماشینمون، انگار غرورمون رو شکسته، و تا با تخت گاز رفتن روش نگیریم، یا دست کم شیشه رو ندیم پایین و داد و هوار کنیم و در خوشبینانه ترین حالت، یک نگاه تند بهش نکنیم دلمون آروم نمی گیره.
- به رانندگی همه ایراد می گیریم. مخصوصا اگر راننده جلویی خانوم باشه، یا پیرمرد باشه. مخصوصا اگر تاکسی باشه. مخصوصا اگر جوون باشه. مخصوصا اگر اتوبوس باشه. مخصوصا اگر وانت باشه. این همه مخصوصا برای اینه که برای هر کدوم یک سناریو واسه غر زدن داریم.
- وقتی یکی چراغ قرمز رو جلوی چشممون رد کنه، هفتاد و هشت مورد فحش نمناک و آبکی و آب نکشیده و آب کشیده نثارش می کنیم، اما وقتی خودمون چراغ قرمز خلوتی ببینیم و ردش کنیم، پوزخند می زنیم، مسخره بازی در میاریم و از خلافی که کردیم نهایت کیف و لذت رو می بریم و اگر کسی هم چیزی بگه از خجالتش در میایم.
- اصولا علاقه وافر و بیش از حدی به تادیب دیگران داریم. و اصولا انسان کامل ما هستیم. هر گونه حرکت اتومبیل دیگران را ناهنجاری می پنداریم و برای آموزش دادن ایشان از روشهایی نظیر : فحاشی، تهدید، حال گیری، سپر به سپر، نور بالا، بوق ممتد، نگاه غضبناک و... استفاده می کنیم و اصولا فکر می کنیم جامعه را با این کارها اصلاح می کنیم و یا حداقل به طرف می فهمانیم که اشتباه کردی.
ما مردهای ایرانی در منزل (خانواده، متاهلی، مجردی):
- ادعای همه چیز را داریم. اگر نداشته باشیم با واژه زشت و منحوس "بی عرضه" رو به رو می شویم و ادعا را اگر با کمی یا مقداری و یا حتی مقدار زیادی اشتباه به انجام برسانیم از بی عرضگی در می آییم، هر چند که آسیب به خودمان و اطرافیان و مال و جانمان می زنیم.
- همیشه فکر می کنیم که بر زنان ( اعم از مادر، همسر، خواهر ) تسلط داریم. و همینطور هم هست. دنیا را ما برای اینها تعریف می کنیم، اصلا دنیا چیست، آخرت را هم ما تعریف می کنیم. ما مردان ایرانی هر کاری که می کنیم به اراده خودمان است و زنان هیچ نقشی ندارند. ببخشید، البته هیچ نقشی که نه، فقط ما را به دنیا می آورند( در صورتی که ما هیچ زنی را به دنیا نیاورده ایم، از آدم بگیرید بیایید تا خودمان)، به ما اجازه می دهند قدرت نمایی کنیم، به ما اجازه می دهند شیطنت کنیم، به ما اجازه می دهند تا به آنها اجازه ندهیم، به ما آموزش می دهند چطور احساساتمان را درون دلمان نریزیم، به ما آموزش می دهند چطور بچه ننه نباشیم، چطور حریم خصوصی دیگران (این در مورد خواهر و برادرها بیشتر صدق می کند) را حفظ کنیم و این را به ما آموزش می دهند چطور از حسن ظن و محبت ایشان سوء استفاده کنیم و اینطوری ما بر همه چیز مسلطیم، جز این که نمی دانیم زنها ما را پرورش داده اند که آنطور که دوست دارند بر ایشان مسلط شویم.
- کنترل تلویزیون دست ماست. اصلا کنترل تلویزیون را داشتن از کنترل معاش معنوی و مادی هم مهمتره. مهمترین رکن خانه که بهش توجه می کنیم، کنترل تلویزیزیون هست. که کاربردهای فراوانی دارد. مثلا اگر دلنوازان پخش شود، و مادر و خواهرمان پیگیر قصه اش هستند، می توانیم خوب مردانگی خودمون رو اثبات کنیم و اخبار ساعت ۲۱ رو گوش کنیم. یک کاربرد دیگرش این است که حس عزت نفس ما را بالا می برد آن هنگامی که اناث خانه به التماس و محبت و هزاران ترفند می خواهند که شبکه را عوض کنیم و ما در اوج قله های مردانگی کمی صبر می کنیم تا دوزش بیشتر شود و بعد کانال رو عوض می کنیم. از جمله کاربردهای مهم کنترل تلویزیون این هست که وقتی وارد خانه می شوی می تونی بری پیش همسرت (یا خواهرت) که روی مبل نشسته و تی وی میبینه و کنترل رو از دستش بگیری و بگی " یک چایی واسم بیار که خسته ام" و این حس داشتن ریموت کنترل را با هیچ چیز نمی شود عوض کرد.
برای که بحث طولانی نشه، همینجا این قسمت رو تموم می کنم و باز در پست بعدی ادامه خواهم داد اما فی الجمله :
اون مردهای خارجکی :
- هر گونه تخلف در خیابان از سوی رانندگان دیگر را صرفا تخلف می دانند و ایشان را واگذار به قانون می کنند. در ۹۰ درصد موارد، آرامش خود را حفظ کرده و بیشتر توجهشان را به پدالهای مربوطه مبذول می دارند و نهایت خلافی که مرتکب می شوند این است که رادیو "ترافیک بزرگراه" را گوش می کنند.
- امر تادیب و تربیت جامعه را به مسئولان امر می سپارند و خود را نخود هر آشی نمی کنند.
- کاری به این ندارند که رانندگان دیگر چکار می کنند، بلکه به سومین اصل قانون گواهینامه یعنی " پرهیز از خطا و تصادف" فکر می کنند و هر گونه مشکل را با پلیس در جریان میگذارند.
- توی خونه ادعای همه چیز را ندارند، و برای هر کاری به متخصص زنگ می زنند و جمله "تو بی عرضه ای" را برای خودشان هضم کرده اند و در جوابش می گویند"بجاش تو هم زشتی".
- هیچوقت فکر نمی کنند بر she های خانه اشان مسلطتند. فقط به وظایف خانوادگی خودشون عمل می کنند و بعضا این وظایف دست و پاگیر را هم می گذارند برای بقیه.
- کنترل تلویزیون را شی ای می دانند که جهت تعویض شبکه های این دستگاه تعبیه شده و برای اعمال خشونت بار؛ مرد سالارانه، عشوه گری مردانه و ... روشهای جایگزین دارند. اما آنها هم عشق داشتن کنترل هستند.
پ.ن : ادامه خواهد داشت...