نامه چهل و نه: دلسوزی

وقتی کنسرت زیبایی را گوش می دهم

برای همه کرها اشک می ریزم

وقتی رو به دریا ایستاده ام و غروب را نگاه می کنم

برای همه کورها می گریم

وقتی برای دل خودم آواز می خوانم

برای همه لال ها اشک می ریزم و گریه می کنم

وقتی خدا ما را می بیند

برای ما اشک می ریزد که چه چیزهایی نمی بینیم، چه چیزهایی نمی شنویم، و چه چیزهایی نمی گوییم.

 

نامه چهل و هشت : دین و ترافیک

داشتم به این فکر می کردم که چقدر دینداری امروز جامعه ایرانی ما شبیه اخلاق ترافیکیمان شده:

۱- طرف ماشینو روشن می کنه، فرمونو می چرخونه، از پارک میاد بیرون جلوی ۶۰ تا ماشین دیگه، همه بوق و فوش و... و آقا راهش رو می کشه میره. ما از این اتفاق در میابیم که بعضی ها خودشان را مرکز دنیا فرض می کنند، و فکر می کنند چون ایشان می چرخند، و ایشان جلوی راهشان احتمالا باز است، بقیه هم باید از این قانون تبعیت کنند و به ایشان و رفتارشان احترام بگذارند. بعضی ها واقعا فکر می کنند آن چیزی که از دینشان فهمیده اند همان دینشان هست. و اگر کسی خلافش را می گوید، اشتباه می کند.

۲- در بزرگراه به محض اینکه بااندازه دو ماشین جلوی شما خالی شود، یک صف بقلی شما، چشم طمع به این فاصله می دوزند و هر طور که شده خود را درون آن می چپانند و ترافیک گره می خورد. یکی که آنقدر ها به مذهب و... علاقه ای ندارد، کمی که از دین فاصله می گیرد، یک صف طویل از واعظ و والدین و مدیر مدرسه و رفتگر خیابان و... حاضر می شوند تا این فاصله را پر کنند و انواع و اقسام نصایح را می شنوی. و خوب که نگاه می کنی می بینی این دینی که اینها می گویند که خیلی بدتر از بت پرستی شد و خلاصه ترافیک نظریات گره می خورد.

۳- در مملکت ما اگر چراغ قرمز باشد، و شب باشد، یا خلوت باشد، یا اینکه کسی نبیند، یا اینکه کسی ببیند ولی ماشین (موتور) تیزرویی داشته باشید، رد شدن از آن ایرادی ندارد. حرام و حلال و منع و ثواب مشخص است. اما اگر کسی نبیند، اگر شب باشد، اگر طرف دستی در دین داشته باشد (ماشین خوب) و یا اگر خلوت باشد، هر حرامی را می توانید حلال کنید و هر حلالی را حرام.

۴- پارک کردن زیر تابلوی "پارک مطلقا ممنوع" در ایران بعلت کمبود پارکینگ کار طبیعی است و نهایتا جریمه می شوید. در دین تجاوز به حقوق انسانها مطلقا ممنوع است، اما بدلیل تراکم "حقوق بشری" عادت شده که به آن تجاوز می شود و نهایتا می گویند ببخشید با عاملان برخورد می شود.

۵- در ایران اگر از قانونی تخلف کنید و یا حتی تخلف نکنید، ممکن است پلیس گیر بیخود به شما بدهد، که سوراخ شدن گواهینامه، الافی به مدت ۲ ماه، خوابیدن ماشین در پارکینگ، بازداشت به جرم اهانت به مامور و امثالهم کمترین جزای آن است. ممکن است شما شلوار "لی" بپوشید و از دایره دین داری خارج شوید. ممکن است شما دکمه یقه اتان را باز بگذارید و یا ریشتان را بتراشید و دیگران به شما چپ چپ نگاه کنند. ممکن است شما بجای چادر مانتو داشته باشید، یا موهایتان را برای  زیبایی کمی بیرون داده باشید،  آنوقت شما دیندار دیگر نیستید. و از همه اینها گذشته ممکن است بخاطر داشتن تیپی خارج از تیپ دینداری، شما را یک شب در بازداشت بخوابانند!

۶- عده ای وقتی تصادف می کنند، قبل از اینکه پلیس بیاید، طرف مقابل را به جرم اینکه "تقصیر" تواست حسابی کتک می زنند. بعضی وقتها بعضی دیندارها تا به یکی می رسند که ظاهری دلچسب از نظر ایشان ندارند، قبل از اینکه خدا بیاید، حسابی از خجالت طرف در میآیند: میری جهنم! بدبخت بی دین! و....

بقیه موارد را خودتان تطبیق بدهید تا ماشین ما را پنچر نکرده اند...

نامه چهل و هفت: که جان دارد!!

يکي سيرت نيکمردان شنو /اگر نيکبختي و مردانه رو

که شبلي ز حانوت گندم فروش /به ده برد انبان گندم به دوش

نگه کرد و موري در آن غله ديد/ که سرگشته هر گوشه‌اي مي‌دويد

ز رحمت بر او شب نيارست خفت  /به مأواي خود بازش آورد و گفت

 مروت نباشد که اين مور ريش/ پراگنده گردانم از جاي خويش

درون پراگندگان جمع دار/که جمعيتت باشد از روزگار

چه خوش گفت فردوسي پاک زاد/که رحمت بر آن تربت پاک باد

ميازار موري که دانه‌کش است /که جان دارد و جان شيرين خوش است

سياه اندرون باشد و سنگدل/که خواهد که موري شود تنگدل

مزن بر سر ناتوان دست زور /که روزي به پايش در افتي چو مور

نبخشود بر حال پروانه شمع /نگه کن که چون سوخت در پيش جمع

گرفتم ز تو ناتوان تر بسي است / تواناتر از تو هم آخر کسي است

پ.ن: که جان دارد! جانش شیرین است، حتی موری! پس چه شد که جانهای عزیزی آسفالتها را در آغوش کشیدند و از کف خیابان عرش ابدی برای خود ساختند؟ جواب چرا ها شاید این باشد که فراموش شده که تواناتر از او هم آخر کسی است.....

تقدیم به همه جانهای پاکی که فدای میهن شد

 

نامه چهل و شش: جنبش سبز

اطلاعیه

بدینوسیله به اطلاع کلیه مردم می رسانیم، درست نفس بکشید. چرا اینقدر حرف مفت و بیهوده میزنید. مگر نمی دانید برای درست کردن مقداری اکسیژن چقدر باید ما تلاش کنیم ؟ و شما این اکسیژن را با دم خود فرو می برید و با دروغ، غیبت، کلاهبرداری عشقی، حرف مفت، فحش، دری وری آن را بازدم می کنید و کربن زشت و کثیفی را تحویل ما می دهید. به شما هشدار می دهیم ، اگرچنانچه، دست از این عمل غیر اخلاقی خود بر ندارید، دیگر کربن بازدمهای بد شما را، که بوی بدی هم می دهد، به اکسیژن تبدیل نمی کنیم!

هیئت درختان سبز مقیم تهران