نامه پنجاه و شش: تقدیم به دوست عزیزم
دایره، مربع، مثلث، دو خط، یک خط، یک نقطه، هیچ. هیچ، خالی،بدون شکل غریق در بی شکلی حالا جلو تر می روم . همه جا تاریک است. هیچ چیز نیست جز تاریکی. سخت ترین کار دنیا عبور از تاریکی است. سعی می کنم دیگر تاریک هم نبینم. تهی می شود. هیچ هیچ. اما هیچی را احساس می کنم.پرده هیچی را کنار می زنم و از پشت آن چشمم به تنهایی می افتد.
از همه رفیقهای نیمه راه
از همه خائنین به وفاداری
از همه خودخواهها
از همه زشتی بین ها
از همه تحقیر کنندگان
از همه مسخره کنندگان
از همه کسانی که نادیده ام گرفتند
هدیه ای گرفتم. از تمامشان. از تک تکشان.
تنهایی.
از تمام لذات دنیا، تنهایی را دوست دارم
و او نیز صادقانه مرا دوست دارد.
از همه رفیقهای نیمه راه
از همه خائنین به وفاداری
از همه خودخواهها
از همه زشتی بین ها
از همه تحقیر کنندگان
از همه مسخره کنندگان
از همه کسانی که نادیده ام گرفتند
هدیه ای گرفتم. از تمامشان. از تک تکشان.
تنهایی.
از تمام لذات دنیا، تنهایی را دوست دارم
و او نیز صادقانه مرا دوست دارد.

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 2:1 توسط مرتضی
|
مرتضي متولد سال 63 هستم. اينقدر اين روزها مي گويند اي - ميل كه ما گفتيم چرا سي - ميل نداشته باشيم. مي دونيد بعضي وقتا انسان احتياج داره فكرشو بنويسه. ممكنه هيچ كسي اون رو نخونه اما اين فكر فقط توي ذهن گير نكرده و جايي ثبت شده. اين شد كه شد سي ميل.